یه حس قشنگ

سلام عزیزکم .

دیشب هرکاری می کردم نمی تونستم وارد سایت نی نی وبلاگ بشم ...

اومدم بگم خیلی دوست دارم فرشته کوچولوی مامانی .. خیلی زیییاد .

راستی دیروز که میخواستم برم دانشگاه یه خرده دیرم شده بود واسه همین آژانس گرفتم . تو ماشین که نشستم بعد از چند دقیقه رادیو یه آهنگی گذاشت ..

هی داشتم فکر می کردم این آهنگ چقدر آشناست .. که شروع کرد به خوندن :

آسمان چشم او آیینه ی کیست ؟

آنکه چون آیینه با من روبرو بود

درد و نفرین ، درد و نفرین بر سفر باد

سرنوشت این جدایی دست او بود

گریه نکن که سرنوشت ، گر مرا از تو جدا کرد

عاقبت دلهای ما با غم هم آشنا کرد

چهره اش آیینه ی کیست؟

آنکه با من روبرو بود ..

درد و نفرین بر سفر، این گناه از دست او بود ...

ای شکسته خاطر من ، روزگارت شادمان باد

ای درخت پرگل من، نو بهارت ارغوان باد

ای دلت خورشید خندان ....

سینه ی تاریک من .... سنگ قبر آرزو بود .......

سنگ قبر آرزو بود .......

نمیدونم چرا این آهنگو که گوش می کردم یهو کلی خاطره برام زنده شد .... اصلا رفتم تو یه حال و هوای دیگه . دوس داشتم یه بار دیگه هم بخونه .. خیلی برام نوستالژیک بود .

اون موقع که برای اولین بار این آهنگو شنیدم ١٥-١٤ سالم بیشتر نبود اما همون موقع هم خیلی باهاش ارتباط برقرار کردم و خیلی به نظرم قشنگ بود .. شاید کمی غمگین بود ولی یه غم زیبا داشت که من دوسش داشتم . خلاصه این باعث شد که امشب بشینم و اون cd قدیمی آهنگو که دارم بذارم تو کامپیوتر و همه ی آهنگاشو گوش بدم تا آهنگهای قدیمی دیگه رو هم پیدا کنم . خیلی از آهنگهایی که دوسشون داشتمو پیدا کردم ولی این نبود ... اما حتما بالاخره پیداش میکنم .

میدونم این چیزا هیچ ربطی به اینجا نداشت اما همینجوری دلم میخواست حسمو برات بنویسم .

خیلی خیلی دوست دارم گل نازم .