یکی شدن من وهمسرخوبمیکی شدن من وهمسرخوبم، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه سن داره
زندگی ما زیر یه سقفزندگی ما زیر یه سقف، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره
وبلاگ نی نی مون وبلاگ نی نی مون ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

فرشته ی آسمونی من

یه حال خوش !

گلکم ! الان که دارم این مطالب رو می نویسم یه حس و حال خیلی قشنگ دارم ... چند روز پیش برنامه ی ماه عسل یه کسی رو آورده بود که بازیگر بود و از سرنوشتش و اتفاقاتی که براش افتاده می گفت . من اون برنامه رو ندیدم اما چون تعریفش رو شنیده بودم مشتاق شدم از اینترت دانلودش کنم . همین چند دقیقه ی پیش نشستم و فیلمش رو دیدم . گاهی بعضی حرفا خیلی ساده است . اما همون حرفای ساده آدم رو تکون میده اونقدر که نظرش راجع به همه ی چیزای اطرافش عوض میشه توی این برنامه ایشون (پیام دهکردی) یه حرف خیلی خیلی قشنگ زد . گفت زمانی که از مرگ برگشتم زندگیم عوض شد . هرکاری میخوام بکنم از کوچکترین تا بزرگترین کارها با خودم میگم: " شاید این آخرین بار ...
5 مرداد 1392

از این روزا

سلام فرشته ی آسمونی مامان دیروز اومده بودم تا مثل همیشه برات از این روزای خودم بگم .. یه کم برات نوشتم از حال و هوای این روزا اما بابا اومد خونه و .... شانس من صاف اومد پای کامپیوتر نشست . نمیخواستم هنوز این وبلاگ رو بهش نشون بدم تا وقتی که تو بیای تو دلم . اما دید و کنجکاوی کرد که بهش نشون بدم .. اما من سریع بستمش و گفتم الان نمیخواستم ببینی بابا هم بیچاره دیگه اصرار نکرد گفت باشه هروقت دوست داشتی نشونم بده ! ولی اعصابم خرد شد .. آخه این همه مدت مخفی مونده بود بعد یهو الکی رونمایی شد ... از این حرفا که بگذریم این چند روزی که گذشت سرم خیلی شلوغ بود و خییل کم خونه بودیم آخه 11 تیر عروسی پسر عمه ام بود و عمه کوچیکه هم...
16 تير 1392

روزهای بهاری ما

سلام عزیزکم خوبی ؟؟؟ خیلی وقت بود که فرصت نمیشد بیام و برات بنویسم . به خاطر درسها و امتحانا اما الان دلم تنگ شد و خواستم بیام برات از روزهای جامونده که نوشته نشده بگم . آخرین تحویل کارم 13 خرداد بود . اما یک تحویل کار دیگه هم دارم که 8 تیره . اونم که تموم شه خیالم راحت میشه . شروع ترم بعد که میشه ترم آخر حدودا نیمه ی تیره و تا نیمه یا آخر شهریور هم تموم میشه . بعدشم پروژه است که احتیاجی به دانشگاه رفتن نداره و هرچند وقت یکبار یاید استاد راهنما رو ملاقات کنیم و حدود 6 ماه بعد پروژه رو تحویل بدیم . من که هنوز نه موضوعم رو انتخاب کردم و نه استاد راهنما رو . اما انشاالله اونم درست میشه . این روزا خیلی ذهن منو به خودت مشغ...
20 خرداد 1392

ترم تابستونی

سلام گلکم اومدم یه خبر خوب بهت بدم و برم من ترم تابستونـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی دارمممممممممممممممممممممممم اگرچه خیلی سخته یه ترم 4 ماهه رو بخوایم تو دوماه بگذرونیم اونم تو ماه رمضون اما .................... به اینکه درسم زودتر تموم میشه و شما زودتر میای پیشمون می ارزه عزیزکم میخوام این تابستون اگه بشه با بابا کلاس عکاسی هم بریم تا وقتی شما اومدی بتونیم عکسای قشنگ قشنگ ازت بگیریم  راستی اول خرداد هم کلاسهای این ترمم تموم میشه و احتمالا تا نیمه ی خرداد هم امتحانام انشاالله.   خیلی خیلی دوستت دارم ...
23 ارديبهشت 1392

سوغاتیهای سفر قشم (مامان جون و باباجون) برای نی نی

سلام گلکم ! عشقم .. نفسم ...... دیروز صبح دلم کلی هواتو کرد میدونی چرا ؟ آخه مامان جون و بابا جون که روز یکشنبه رفته بودن قشم روز پنجشنبه برگشتن و من دیروز صبح یه عالمه وسایل و لباسای خوشگلی که مامان جون برای تو خریده بود رو دیدم ... و دلم آب شد برای داشتنت که اون لباسای ناز رو تنت کنم فقط میدونی چیه ؟؟‌ مامان جون چون لباسای دخملا خوشگلتر بوده همه رو دخترونه گرفته غیر از یه چند تای کمی پسرونه !!‌حالا من موندم شما اگه گل پسر باشی میخواد این لباسا رو چیکار کنه ؟ به بابا هم لباساتو نشون دادم و اونم ذوق کرد و فکر کنم حسابی هوس کرد .. چون با یه لحنی برگشت گفت : من بچه میخوام !!! ما موندیم با کدوم ساز بابای شما برقصیم ...
29 خرداد 1392