اتفاق های این چند روز
یه اتفاق بد
خبرهای تازه
پاییز امسال و پایان نامه و ...
اول مهر !
وقتی بچه بودم عاشق این آهنگ و شعر بودم و هنوزم هستم . برام یادآور خاطرات خوش کودکیه یه بارم فکرکنم کلاس دوم بودم که سر کلاس و در حضور معلم و بچه ها با آواز خوندمش !! روح شاعر بزرگ این شعر شاد ! و شروع مهر زیبا مبارک .... ...
تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــموم شد !
بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــالاخره درسم تموم شد بـــــــــــــــــــــــــــــــــــاورم نمیشه مامانی ... امروز آخرین تحویل کار رو داشتیم و دیگه دوره کارشناسی تموم شد .... وای ... یعنی دوسال کذشت ؟ دیگه لازم نیست برم سر کلاس و امتحان بشینم . فقط باید یه پروژه تحویل بدم تا پایان دی ماه . وای یعنی از الان میتونم با خیال راحت به کارای دیگه برسم ؟!! دیگه لازم نیست جوش درس و کلاس و امتحان بزنم ؟ فعلا که اصلا خیال ندارم کارشناسی ارشد شرکت کنم .... زمانی شرکت میکنم که واقعا یادم بره چه عذابهایی کشیدم از دست این دانشگاه شایدم هیچوقت شرکت نکنم . نمیدونم . دلم میخواد به خودم برسم . به زندگیم . به شوهرم و به شما ...
این روزای ما
امتحانات پایانی ترم پایانی !
واااااااااااااااااااااااای فردا یه امتحان سخت دارم هیچی شو نمیتونم حفظ کنم خیلی سختهههههههههههههههههههه خدایااااا خسته شدم دیگه از این درسها چهارشنبه کلاسهام تموم شد و از پنجشنبه ژوژمانها و امتحانا شروع شده . فردا امتحان "مکاتب گرافیک معاصر" دارم . چهارشنبه هم امتحان زبان و یکشنبه بعدیش هم امتحان عکاسی و دوشنبه ژوژمان پوستر . اما بعدش دیگه تموووووووووووووووووووووووووووووووووم تمووووووووووووووووووووووووووووووم میشه دیگه خبری از دانشگاه و سر کلاس نشستن نیست آخه ترم آخرم البته ترم بعد باید پروژه تحویل بدیم ولی دیگه نمیریم سر کلاس و جلسه ی امتحان . فقط اخر ترم باید پروژه مون رو ارائه بدیم به ...