روز عشق

سلام آسمونی من .

حالت چطوره . حتما خوبی . مگه میشه تو آسمونا سیر کنی و خوب نباشی ..

مثه همیشه دلتنگت بودم .

اومدم با چند تا عکس قشنگ که ببینی و لذت ببری ....

دیروز ( ٢٥ بهمن ٩٠ ) مصادف با ١٤ فوریه ٢٠١٢ روز ولنتاین یا همون روز عشق بود . ( ولنتاین اسم کشیشی بوده که با وجود اینکه ازدواج برای کشیش ها در کشورش ممنوع بوده اما اون پنهانی دخترها رو به عقد مردهای کشیش در می آورده و به خاطر همین مسئله جونشو از دست میده و به عنوان اسطوره ی عشق شناخته میشه و روز مرگش رو به نام روز عشق نامگذاری می کنن )

خلاصه اینکه دیشب هم بابایی حسابی منو غافلگیر کرد .

من خونه مامان جون بودم که به یه بهانه ای منو کشوند خونه ی خودمون و وقتی درو باز کردم دیدم دو تا چشم ورقلمبیده که عکسشو گذاشتم داره بهم نگاه میکنه به همراه دو تا چیز قشنگ دیگه . خلاصه که خیلی سورپرایز قشنگی بود .. منم واسه بابا یه چیزایی خریدم که البته به قشنگی کادوهای بابا نیست اما سعی کردم چیزایی رو بخرم که لازم داره ... البته مامان جونم ٢٩ بهمن هم روز عشق ما ایرانیهاست که البته متاسفانه اینجوری جا افتاده که ٢٥ بهمن که روز عشق ایرانی نیست همه برای هم کادو بخرن و من و بابات هم به خاطر اینکه نمیخواستیم به هم چیزی بگیم و ترسیدیم یکیمون اینروز بخره یکیمون اونروز ،‌همون کاری که همه میکنن رو کردیم !!!

اما سنت خیلی قشنگیه ... چون ناخودآگاه علاقه ی بین دو نفر رو زیاد میکنه و کلا این خاصیتیه که همیشه " هدیه " داره و هر هدیه ای آدما رو به هم نزدیکتر میکنه ... و بی مناسبتش هم که دیگه از همه بهتره حتی اگه یه شاخه گل باشه .

و خود عمل هدیه دادن ارزش داره و به یاد بودن ....

خب کوچولوی قشنگم اینم از عکسا :

٣ تا هدیه ی قشنگ بابایی برای مامانی   

اینم سه رخ این خوشگله است که اسمشو گذاشتم : قلمبه !!

اینم چند تا عود با یه جاعودی قشنگ و دو تا شمع گل :

اینم عکس باز شده اش که خیلی بوی خوبی داره و بوی عودش بوی " توت فرنگیه " !

و اینم از این کاشیهای خوشگل آهنربایی که زدمش رو یخچال :

دست بابایی درد نکنه با این همه هدیه ی قشنگ .

ممنون همسر عزیزم . خوشحالم که برات مهمه منو خوشحال کنی .. و بدون قدر محبتت رو میدونم ... همیشه دوست دارم ...

اینم از کادوهای مامانی واسه بابایی :

یه کیف پول ، یه ساک ورزشی و عروسک ماشین

(چند وقتی بود باباییت همش دنبال یه عروسک واسه ماشین میگشت که بزنه جلو،سمت راست ماشین . منم رفتم و براش یه خرس pooh خریدم که خداروشکر خیلی هم خوشش اومد)

اینم عکس هدیه های قشنگیه که ولنتاین پارسال از بابایی گرفتم :

اسم این خانوم خرگوشه رو گذاشتم : گل گلی !! اسم نی نی تو دستشم : گل باقالیه !!!

و اینم هدیه های پارسال من (89) واسه بابایی خوب تو :

یه کارت سخنگو و یه لیوان جادویی ( یه لوبیای سحر آمیز هم بود که ما هیچوقت نتونستیم سبزش کنیم !! و روش نوشته بود : i love you ) !!!!!

داخل کارت سخنگو :

(که فقط صدای خنده های من به طور اتفاقی روش ضبط شده !! )

و اینم همون لیوانه است که وقتی توش مایع گرم میریزی اینجوری میشه ، عکس روش هم نماد ماه تولد باباست که مرداد ماهه :

این دو تا خرسی هم که می بیبنی اینقد همدیگرو دوست دارن هدیه ی من برای باباییه (ولنتاین) که البته مربوط به سال ٨٨ میشه . زمانیکه توی دوران عقد بودیم .

(البته این خرسها تو یک جعبه کادویی قشنگ بودن که الان دم دست نبود تا برات بذارم . اون قلب صورتیه رو وقتی فشار میدی دو تا چراغ قرمز روشن میکنه و میگه : i love you)

خوشت اومد عزیز دلم ؟؟ وقتی به دنیا بیای همش میشه اسباب بازیای خودت !!!! چون من و بابا همه چیزمون مال توئه عزیزکم . میبوسمت از راه خیلی دور !!

فعلا شبت به خیر نازنین مامان و بابا . دوست داریم خیلی زیاد ...