چند تا خبر
چند تا خبر سلام عزیزم .. چطوری نفس من؟؟؟؟ دلم خیلی برات تنگ شده بود.دیدی کمتر از یه ماه نشده مامان برگشت؟
خیلی درگیر امتحانا و درسام بودم.٣ تا از امتحانام مونده و تا ١٥ بهمن طول میکشه . ترم اولم داره تموم میشه . خوشحالم . میدونی هر ٤ ماه که میگدره و یه ترمم تموم میشه یه قدم به داشتن تو نزدیکتر میشم ... راستی خوشگلم یه خبر جدید : روز ١٧ دی ٩٠ یعنی حدودا ١٦ روز پیش صمیمی ترین و بهترین دوستم که خیلی دوسش دارم بهم خبر داد که داره مامان میشه .. خیلی خیلی خوشحال شدم ......... آخه احساس کردم دوباره دارم خاله میشم !!
آره عزیزم این دوست خوبم هم مثل خواهره برام . الان فکر میکنم نی نی تو دلش یک ماه و هشت ،نه روز داشته باشه . از ١٤ آبان هم که قرار بوده دعوتش کنم خونه و ببینمش هنوز این امتحانا نذاشته ولی ایشالا میخوام بگم همین شنبه بیاد عزیزم.
راستی مامان جونی ما هم تاریخ رفتنمون به مکه مشخص شده . ١٩ فروردین ٩١ .
میدونی همش فکر میکنم تو اون لحظه که میگن برای بار اول چشمت به خونه خدا میفته هرچی بخوای خدا بهت میده ، چی بخوام .
خب این معلومه که هیچی نیست تو این دنیا که مهمتر از این باشه که من و باباییت تو رو داشته باشیم . یه بچه ی سالم و صالح . یه بچه که دوستمون داشته باشه و به داشتنش افتخار کنیم .. میدونم که تو اینجوری هستی مامانی .. و حتما از خدا میخوام که تو رو بهم بده . هر زمان که بهترین زمان هست و خودش صلاح میدونه .
راستی عزیزم تقریبا یه ماهی هست که سر کار نمیرم به خاطر تحویل کارها و امتحاناتم . اما شاید دیگه هم نرم ..... هرچی فکر میکنم حس میکنم برای اینطور کارا ساخته نشدم . محیط کاری که دارم برام خیلی خسته کننده است .
دلم میخواد واسه کودکان کار کنم .کار کردن برای بچه ها روح آدمو تازه میکنه و به ادم انرژی میده . شاید یکی از دعاهام هم این باشه که به اون مرتبه ی کاری که میخوام برسم . اما میدونی شنیدم آدم تو اون فضا هرچی خواسته ی دنیایی کمتر داشته باشه بهتره پس شاید سومین خواسته ام از خدا این باشه که منو هدایت کنه . به اون مسیری که باید توش قرار داشته باشم و عاقبت به خیر بشم .این از هرچیزی مهمتره .از هر چیزی ...
خب دیگه عزیزم . هزار تا میبوسمت . اینو بدون که خیلی دوست دارم ماه من .
